داستان واقعی چند دختر و پسر جوان

ماجرا از یک فیلم شروع شد؛ چهار دختر و پسر جوان که برای شروع زندگی مشترکشان و برگزاری جشن عروسی نیاز به پول داشتند، با الگو‌برداری از یک فیلم سینمایی، سریال اخاذی‌ها و سرقت‌های میلیونی‌شان را آغاز کردند.
همه چیز با شکایت مدیرعامل یک شرکت صادرات و واردات برملا شد. مرد جوان با مراجعه به پلیس ادعا کرد که منشی سابق شرکتش قصد اخاذی از او را دارد و تماس‌های تهدید‌آمیز او زندگی‌اش را به هم ریخته است؛ «فریبا چند وقت پیش از شرکتم استعفا داد و رفت.
اما حالا چند روزی است که با من تماس می‌گیرد و می‌گوید که فیلمی از من در اختیار دارد که اگر آن را در اختیار همسرم قرار دهد، زندگی‌ام از هم می‌پاشد. حالا هم برای پس دادن فیلم درخواست ۸۰ میلیون تومان حق‌السکوت کرده. من نمی‌دانم که این فیلم چیست اما از این می‌ترسم که تماس‌های او باعث شود همسرم حرف‌هایش را باور کند و زندگی‌ام از هم بپاشد.»

با شکایت مرد جوان، رسیدگی به ماجرا در دستور کار گروهی از ماموران قرار گرفت و تحقیقات برای شناسایی و دستگیری دختر جوان شروع شد.

شروع یک ماجرا
فریبا یک بار دیگر خودش را در آینه قدی جلوی در برانداز کرد و از در بیرون رفت. در را آن قدر محکم پشت سرش بست که صدای شکایت مادر را نشنید. او باید یک بار دیگر به مدیر شرکت زنگ می‌زد و بعد طبق نقشه، سیمکارت اعتباری‌اش را از بین می‌برد.
هنوز تا ساعت ده صبح که مجبور بود با مدیر شرکت تماس بگیرد، وقت داشت. برای همین یک


رویــــــــایی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بازی های اندروید پادشاه گياهان تک اموزش فیکوس لیراتا هداياي تبليغاتي فریادی در سکوت iranreportaj Tiffany David